ریاست علمی، شریف ترین ریاست است [امام علی علیه السلام]
کلکین سبز خاطره را باز می کنم...
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 9336
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
کلکین سبز خاطره را باز می کنم...
امینی

........... لوگوی خودم ...........
کلکین سبز خاطره را باز می کنم...
............. بایگانی.............
غزل های من

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • حالا که از چشمان تو لبریز هستم...

  • نویسنده : امینی:: 87/3/12:: 5:14 صبح
    حالا که از چشمان تو لبریز هستم
    حس می کنم در پیش تو ناچیز هستم
    گفتی برایت زندگی معنا ندارد
    گفتی که تنهایی...ولی...من نیز هستم!
    دارد صدای باد می پیچد درونم
    مثل غروب برگ در پائیز هستم
    این سرنوشت تلخ باعث شد که باشم
    حالا شبیه مرگ وهم انگیز هستم
    این روزهای تلخ پایانی ندارد
    انگار با زنجیر حلق آویز هستم
    باز هم سلام دوستان خوب و محدود(خیلی خیلی محدود)من.این شعر هایی که می نویسم بیشتر از کارهای گذشته ام است.امیدوارم ارزش یکبار خوندن و نظر دادن رو داشته باشه.
    با احترام(امینی)

    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ