سلام.ایام خجسته ای رو که گذشت تبریک می گم.توی این مدت نتونستم به وبلاگ سری بزنم،سرم شلوغ بود.اما دست پر اومدم و یک شعر نقد نشده ی دیگه دارم که امیدوارم ارزش یکبار خوندن و نظر دادن رو داشته باشه.تقدیم به شما
چقدر با شکوه است سیاهی و سپیدی خدا تو را به من داد در اوج ناامیدی
تو دست های من را به آسمان رساندی و روح تازه ای را به جسم من دمیدی
تمام هستی من سیاه بود اما- تو آمدی و روی سیاه خط کشیدی
چقدر در خیالم به تو نگاه کردم چقدر در خیالم به هر طرف دویدی
خدا تو را به من داد...خدا تو را به من داد خدا تو را به من داد در اوج ناامیدی
با تشکر(امینی)